-
بـ ـاشـ ـه؟
1389/07/21 08:03
هـ ـر وقـ ـت از تـ ـو خـ ـواسـ ـتـ ـم دسـ ـتـ ـم را بـ ـگـ ـیـ ـری، دسـ ـتـ ـمـ ـو بـ ـگـ ـیـ ـر... نـ ـه هـ ـر وقـ ـت کـ ـه فـ ـرصـ ـت کـ ـردی! شـ ـایـ ـد آن وقـ ـت مـ ـن فـ ـرصـ ـت نـ ـکـ ـردم... دسـ ـت تـ ـو را بـ ـگـ ـیـ ـرم!
-
خداحافظ عشق من... خداحافظ...
1388/01/07 00:50
خداحافظ آرام و قرار موقت من خدا میداند چقدرسخت است گفتنش مثل عذاب مردن به دنبالت گریه نمی کنم مسافرمن خودت گفتی بچگی نکن به خاطر من به بدرقه ات هم نمی آیم عزیز دلم دل از رفتنت بد جوری شکسته تو نمی مانی ای رویا ها ی خوبم اما من فقط به تو میگویم و... فقط برای تو می نویسم و برای تو می خوانم ازرنجی که می برم از دردی که...
-
او برای همیشه دیر کرده است!
1387/12/17 17:28
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟؟؟ نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرداست شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سالها دیر کرده است در آیینه به خود...
-
غزل خداحافظی
1387/10/08 18:26
ای آفتاب به شب مبتلا خداحافظ غریب واژه دیر آشنا خداحافظ به قله ات نرسانید بخت کوتاهم بلند پایه بالا بلا خداحافظ تو ابتدای خوش ماجرای من بودی ای انتهای بد ماجرا خداحافظ به بسترت نرسیدند کوزه های عطش سراب تفته چشمه نما خداحافظ میان ماندن و رفتن درنگ می کشدم بگو سلام بگویم و یا خداحافظ اگرچه با تو سرشتند ؛ سرنوشت مرا ولی...
-
گله... (Gele! نه Gole یا Galle!)
1387/10/07 15:16
نمی دونم این شعر از کجا اومده تو ذهن من!! نمی دونم کی شنیدمش! یا کجا خوندمش... یا نویسنده و شاعرش کی هست... فقط می دونم که اونقدر توی فکرم بود که نوشتنش تنها راه واسه نجات ازش بود!!!! باز گفتم کوه صبرم مثل سنگم عهد بستم نکنم شکوه ز کس بد نگویم به کسی صبح زودی رفتم گله ها را بردم سر جویی شستم باز گفتم که تو خوبی و...
-
دوست دارم فقط برای تو بنویسم...
1387/09/21 19:18
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند... مثل آسمانی که امشب می بارد... و اینک باران... بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند... و چشمانم را نوازش می دهد... تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم... در امتداد نگاه تو... لحظه های انتظار شکسته می شود... و بغض تنهایی من... مغلوب وجود تو می شود... با شگفتی به تماشای گریه ام...
-
فراموشت نمی کنم... هرگز... فکرشم نکن!
1387/09/08 13:58
امشب همه چیز رو به راه است... همه چیز آرام... آرام... باورت می شود؟ دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم "با یاد تو" تو نگرانم نشو! همه چیز را یاد گرفته ام! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم! یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم... بی صدا کنم! تو نگرانم نشو!!...
-
خیلی دور ا فتاده ام...
1387/08/29 22:15
تنم پر از صدای غریب دلتنگیست... چونان ماهی دور افتاده ای که نفسهای آخر را سر میکند... یادت نرود... یادت نرود آوای من... میان این سنگریزه های کوچک و دوست داشتنی... میان این سپیدی درد آلود... میان این آبی آرام... گوش ماهی کوچکی منتظرت میماند... که شاید روزی بیایی... گونه هایش خشکیده... آخر تمام اشکهایش را برای خاطره هر...
-
باید فراموشت کنم...
1387/08/27 11:57
باید فراموشت کنم، چندیست تمرین می کنم من می توانم می شود، آرام تلقین می کنم با عکس های دیگری تا صبح صحبت می کنم با آن اتاق خویش را، بیهوده تزئین می کنم سخت است اما می شود، در نقش یک عاقل روم نه شب دعایت می کنم، نه صبح نفرین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست، تا بعد بهتر می شوم فکری برای این دل تنهای غمگین می کنم من می...
-
باور کنید... رفتار من عادی است...
1387/08/20 12:28
رفتار من عادی است! اما نمی دانم چرااین روزها از دوستان و آشنایان هرکس مرا می بیند، از دور می گوید: "این روزها انگار حال و هوای دیگری داری"! امامن مثل هر روزم. با همان نشانی های ساده و با همان امضا. همان نام و با همان رفتار معمولی؛ مثل همیشه ساکت و آرام؛ این روزها تنها حس می کنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم؛...
-
دوستت دارم هاااا... آآآآآه چه کوتاهند...
1387/06/16 12:13
دوستم داشته باش، دوستم داشته باش بادها دلتنگند، دستها بیهوده چشمها بی رنگند، دوستم داشته باش شهرها می لرزند، برگها می سوزند یادها می گندند ،باز شو تا پرواز سبز باش از آواز، آشتی کن با رنگ عشقبازی با ساز، دوستم داشته باش سیب ها خشکیده ،یاس ها پوسیده شیر هم ترشیده، دوستم داشته باش عطرها در راهند دوستت خواهم داشت بیشتر...
-
ببار بارون...
1387/05/17 00:32
بگید بباره بارون، دلم هواشو کرده بگید تموم شدم من، بگید که بر نگرده بهش بگید شکستم، بهش بگید بریدم نه اون به من رسید ونه من به اون رسیدم بمونه زیر بارون، خراب و درب و داغون از آدمها فراری، از عاشقا گریزون بزار کسی نبینه، غرور گریهامو بزار کسی نفهمه، غم تو خندهامو بگید ببار بارون...
-
این منم...
1387/04/04 23:14
• نامت چه بود؟ آدم فرزند؟ من را نه مادری است نه پدر ،بنویس اول یتیم عالم خلقت محل تولد ؟ بهشت پاک اینک محل سکونت ؟ زمین پاک آن چیست برقلبت نهاده ای ؟ امانت است قدت ؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا ،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک اعضای خانواده ؟ حوای خوب و پاک ، قابیل خشمناک ، هابیل زیر خاک روز تولدت ؟ در روز جمعه ای ،...
-
وقتی دلم میگیره... اینجامیام...
1387/04/03 13:48
صدای پای تو زیباست همانند طپش قلبم هنگامی که میدوی تا از من جدا شوی صدای خنده ی تو زیباست لب های تو زیباست زمانی که جمله ی دوستت دارم را سرودی چشمان تو زیباست همانند تکه ابری بهاری زمانی که برای دل شکسته ی من گریستی سکوتت نیز زیباست سکوتی که همیشه مرا به سوی تو میکشاند این همه زیبایی است که اسیر کرده مرا همه ی...
-
دوباره... خسته ام... کاش می شد رفت...
1387/03/29 23:18
میل رفتن دارم ، حس سفر ، دور شدن .... شاید جایی باشد که وسعت بلند پروازیهایم در آن بگنجد ، جایی که پر از آفتاب روزهای تکاپو باشد و آرامش آمده از یک خستگی خوشایند ... جایی که نداشته ها را ، نتوانستن ها را ، نبودن ها را بتوان داشت ، توانست ، بود . دلم تغییر می خواهد . یک اتفاق خوشایند بزرگ ، یک قهقهه از ته دل . دلم می...
-
دیدیش؟!
1387/03/14 09:56
دل من تـنها بـود، دل من هرزه نـبـود... دل من عادت داشـت، که بمانـد یک جا، به کجا؟! معـلـوم است، به در خانه تو! دل من عادت داشـت، که بمانـد آن جا، پـشـت یک پرده تـوری که تو هر روز آن را به کناری بزنی... دل من ساکن دیوار و دری، که تو هر روز از آن می گـذری! دل من ساکن دستان تو بود، دل من گوشه یک باغـچه بـود که تو هر روز...
-
... :)
1387/02/14 22:16
دل من باز گریست قلب من باز ترک خورد و شکست باز هنگام سفر بود و من از چشمانت میخواندم که به آسانی از این شهر سفر خواهی کرد و از این عشق گذر خواهی کرد و نخواهی فهمید بی تو این باغ پر از پاییز است . . .
-
(:
1386/10/07 00:05
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو می خواندم از لابتناهی آوای تو می آردم از شوق به پرواز شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی امواج نوای تو به من می رسد از دور دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم از...
-
دی تی دی ام!
1386/09/23 23:42
از تب تند من نترس که یه روزی عوض بشم از تو به قیمت جونم محاله که دس بکشم مگه نمی بینی چشام بارونیه خواستنته دارم حسودی می کنم به پیرهنی که تنته مگه نمی دونی دلم دلتنگ با تو بودنه غصه هیچ چیز و نخور عشقت همیشه با منه یه وقت منو ترک نکنی یه وقت ازم جدا نشی تو مهربون دلمی یه وقتی بی وفا نشی یادت باشه با یه نگاه اینجوری...
-
بهارانه...
1386/08/14 22:30
هرگز نخواستم که فقط نان بیاورم من می روم برای تو باران بیاورم تا بشکفد گل از گل تو ، سبزتر شوی قدری بهار بعد زمستان بیاورم تا ریشه ...ریشه... ریشه کنی استوارتر، از قلب خود برای تو گلدان بیاورم گلدان من به وسعت باغی ست بی حصار باور نکن برای تو زندان بیاورم باور نکن که نقطه شوم : بی خیال و شوم ! بر جمله شروع تو پایان...
-
عشق اینه...
1386/07/01 18:49
این یک داستان واقعی است که در ژاپن اتفاق افتاده است. شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد.خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین ان مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است. دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد .وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این...
-
سلام... روز قشنگی است... دوستت دارم...
1386/06/26 23:43
هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم ولی بدون تو مهتاب را نمیخواهم برای آمدنت گرچه راه کوتاه است هنوز هم که هنوز است چشم در راهم سلام... روز قشنگی است... دوستت دارم ... چقدر عاشق این جمله های کوتاهم هوای بودن یک عمر با تو را دارم منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط اسیر سخت ترین زخمهای جانکاهم بدون...
-
تو مثل...
1386/06/21 21:38
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف و من در آرزوی قطره های پاک بارانم نمی دانم چه باید کرد با این روح...
-
دوست داشتنی ترینی توی دنیا!
1386/05/21 23:36
دوستت دارم اما نمی توانم بیانش کنم تو مثل سرابی یا نه ... بهتر بگویم مثل آب دریایی . تشنگی را رفع نمی کنی وقتی می بینمت بیشتر دلم تنگت می شود ... از دیدنت سیرنمی شوم دوستت دارم تو هما نی که گفتی : دل مهربانت را در مقابل من به آهن به سنگ بسپار و مرا به سرخی خون دل شقایق اما من جز به تو دل به کسی نمی دهم این دل فقط مال...
-
!!!
1386/05/16 11:03
-
بازتاب... غیبت فصلها!
1386/05/16 01:57
بازتاب... می خندم نگاه می شوی نگاه می کنم غرق می شوی می بوسمت با من گره می خوری دل می دهم از من دور می شوی ********************************* غیبت فصلها... روزی که رفتی بهار با تو گریخت تابستان در راه ماند پاییز بی رنگ شد زمستان سر رسید و برف سیاه بارید
-
بهترین ِ بهترین ِ من!
1386/05/11 21:41
زیبا ترین,زیباترین,زیبا ترینم برگرد تا چشمان خیست را نبینم بگذار تا حرف دلم را گفته باشم! تا کی لغتها را کنار هم بچینم؟ تا کی میان بهت خود آواره باشم؟ اما بگویم سخت سرشار از یقینم... این دستهای بی رمق باید بمیرند من بر تمام تاروپودم هم ظنینم این پنجره تا کی برای دیدن است آه... چیزی اگر مانده بگو تا من ببینم!؟ روی زمین...
-
برایت می نویسم
1386/05/06 22:43
فریاد کنم اندوه سال های نبودنت را آنقدر از من دوری که برای رسیدن تقویم قد نمی دهد اما برایت می نویسم از ته مانده غرورم ودل تهی و چشمهای منتظر و دردی که با دیدنت تسکین می یابد از همه وهمه که نشان نبودنت را میدهد و تمام نامه ها را به آدرسی که ندارم پست خواهم کرد...
-
من قرص مخصوص خودمو میخوام!
1386/04/17 21:48
قرص های زرد برای سردرد قرص های قرمز برای سرما خوردگی آبی برای بی خوابی سبز برای گلودرد نارنجی برای کمبود آّهن صورتی برای فشار خون سفید برای افسردگی بنفش برای ریزش مو خاکستری برای سرگیجه قهوه ای برای استخوان درد *** نه! نیست! پیدا نمی کنم. نایاب شده است این قرص های کمبود تو در تمام داروخانه های این حوالی و من مشابه...
-
سهم من!
1386/04/13 22:01
اگر سهم من از این همه ستاره سوسوی غریبی است غمی نیست ! همین انتظار رسیدن شب، برایم کافی است .