دوستم داشته باش، دوستم داشته باش
بادها دلتنگند، دستها بیهوده
چشمها بی رنگند، دوستم داشته باش
شهرها می لرزند، برگها می سوزند
یادها می گندند ،باز شو تا پرواز
سبز باش از آواز، آشتی کن با رنگ
عشقبازی با ساز، دوستم داشته باش
سیب ها خشکیده ،یاس ها پوسیده
شیر هم ترشیده، دوستم داشته باش
دوستت خواهم داشت
بیشتر از باران ، گرمتر از لبخند
داغ چون تابستان ، دوستت خواهم داشت
شادتر خواهم شد ،ناب تر روشن تر
بارور خواهم شد، دوستم داشته باش
برگ را باور کن، آفتابی تر شو
باغ را از بر کن ،دوستم داشته باش
خواب دیدم در خواب، آب آبی تر بود
روز پر سوز نبود، زخم شرم آور بود
خواب دیدم در تو ، رود از تب می سوخت
نور گیسو می بافت ،باغچه گل می دوخت
دوستم داشته باش
وبلاگ شما که از سمت راست باز نشد اما از تمش مشعوف شدم
به هر حال اسمتون همیشه بهاره و باید همیشه از بها رگفت
من یه خونه ساختم روی آب می خوام ماجرای عاشقیم رو بنویسم و دوستان رو نقد کنم و برم
(:
سلام بهار جونیه خودم
چیزی شده باز؟!
ای بابا
اینقدر عشقولانس که آدم سرش گیج میره !
سلام بهار عزیزم. وبلاگت قشنگه .واقعا که آه چقدر کوتاه ست.بهم سر بزین .
...دوستت دارم ها
آه چه کوتاهند...
:'((