همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه بهار!

I'm Back...

دوباره... خسته ام... کاش می شد رفت...

میل رفتن دارم ، حس سفر ، دور شدن .... شاید جایی باشد که وسعت بلند پروازیهایم در آن بگنجد ، جایی که پر از آفتاب روزهای تکاپو باشد و آرامش آمده از یک خستگی خوشایند ... جایی که نداشته ها را ، نتوانستن ها را ، نبودن ها را بتوان داشت ، توانست ، بود .
دلم تغییر می خواهد . یک اتفاق خوشایند بزرگ ، یک قهقهه از ته دل . دلم می خواهد که بی تشویش بتپد . طفلک حتی به یاد نمی آورد آخرین باری را با خاطری شادآسوده و امن به خواب رفته .
این روزهای ملال ، این روزمرگیهای مدام ، اینکه قدمهایم سنگین است و آرام ، این بی جنونی ساعتهای مشخص و منظم زیر سقف های همیشگی ؛ دوست داشتنی نیست ، در لغت نامه من نمی گنجد ، مرا می کاهد ، فرسوده ام می کند .
صدایی هست ، به بلندی یک سمفونی بزرگ حتی ... صدایی هست که نهیبم می زند هر بار؛ به یادم می آورد که من آدم روزهای مشخص ، آهنگهای یکنواخت ، خیابانهای همیشگی ، درآمدهای ثابت ، مسیرهای تکراری ، کتابهای دوباره خوانده شده و راه های دوباره رفته ... نیستم ، نمی خواهم باشم ... اینجا به خودم گره خورده ام انگار ... گیر افتاده ام در جایی که مکان من نیست ، امکان من نیست ، از آن من نیست ...




من پر از وسوسه های رفتنم
رفتن و رسیدن و تازه شدن
توی یک سپیده طوسی سرد
مثل یک عشق پرآوازه شدن
نظرات 4 + ارسال نظر

ای بابا ، چقدر شما سخت میگیرین. دیگه یه سفر رفتن که این همه داستان پردازیو اینا نداره که...... !
میری ترمینال ، به اوون اقاهه میگی که باسه فلان جا بلیط میخوام. اوونم بهت بلیطو میده و میری سفر و برمیگردی.
همین !
دیدی چقدر راحت بود؟

راستی بهاره ! خانووم، پایان فصل بهار ! رو به شما تسلیت عرض میکنم !!!!!!!!!!!

NoBoDY! 1387/04/04 ساعت 23:31 http://love-4-love.blogfa.com

دلم تغییر می خواهد...
یک اتفاق خوشایند بزرگ...
یک قهقهه از ته دل!
:-<

این دوتا نویدا چی چی میگن؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام بهار جونم

خوبی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد