همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه بهار!

I'm Back...

بهارانه...

هرگز نخواستم که فقط نان بیاورم
من می روم برای تو باران بیاورم

تا بشکفد گل از گل تو ، سبزتر شوی
قدری بهار بعد زمستان بیاورم

تا ریشه ...ریشه... ریشه کنی استوارتر،
از قلب خود برای تو گلدان بیاورم

گلدان من به وسعت باغی ست بی حصار
باور نکن برای تو زندان بیاورم

باور نکن که نقطه شوم : بی خیال و شوم !
بر جمله شروع تو پایان بیاورم

با من بیا که رسم جهان را عوض کنیم
تا من از این حقیقت عریان بیاورم –

- تعریف تازه ای که غزل را غزل کند
سوگند می خورم که به قرآن! بیاورم

این عاشقانه است که هی ظالمانه بر
ابر لطیف روح تو سوهان بیاورم ؟!

چکش بیاورم من و سندان بیاوری ،
چکش بیاوری تو و سندان بیاورم ؟!
...
آیینه شو که شکل غزل را عوض کنم
جانی به این طبیعت بی جان بیاورم !
...
گیسوی توست عطر بهارانه های چای
یک استکان بریز که قندان بیاورم :

قندان ِ واژه های ِفراموش ِبی غزل !
بر لب سرود بوسه و عصیان بیاورم !

باور کن استواری هر عشق بوسه است !
دست مرا بگیر که برهان بیاورم !

حالا که چلستون غزل بیستون شده ،
ویرانه را دوباره به سامان بیاورم !

آه ای دلیل ! آتش ِلب را شکوفه کن !
تا باز هم به معجزه ایمان بیاورم !