همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه بهار!

I'm Back...

گله... (Gele! نه Gole یا Galle!)

نمی دونم این شعر از کجا اومده تو ذهن من!! نمی دونم کی شنیدمش! یا کجا خوندمش... یا نویسنده و شاعرش کی هست... فقط می دونم که اونقدر توی فکرم بود که نوشتنش تنها راه واسه نجات ازش بود!!!!



باز گفتم
کوه صبرم
مثل سنگم
عهد بستم
نکنم شکوه ز کس
بد نگویم به کسی

صبح زودی رفتم
گله ها را بردم
سر جویی شستم

باز گفتم
که تو خوبی و قشنگی و تو مستی
و من از روز ازل
عاشق تو بودم و هستم

گله ای از تو ندارم
چشم بر هر چه که کردی
همه بستم

لیک دیدم
چشم هایم
غرق اشکند
غرق اشکند
گله دارند
از من و عهدی که بستم...

نظرات 1 + ارسال نظر

سلام بهار جونم

خالی شدی الان؟؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد