دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است
راهها را کوه ها و دره هایی هست
اما هیچ نزهتگاه دشتی نیست
هیچ رهرو را مجال سیر و گشتی نیست
هیچ راه بازگشتی نیست
بی کران تا بی کران امواج خاموش زمان جاری است
زیر پای رهروان خوناب جان جاری است
آه
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ ایا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ ایا یک نفس دیگر توانی ماند ؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست
باز باید رفت تا در تن توانی هست
باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
دور یا نزدیک
سلام
شعر ها و نوشته هاتون خیلی با احساسند
وبلاگ زیبایی دارید
موفق باشید
امشب ذهن خلوتی خواهم داشت و تنها به تو فکر خواهم کرد از این به بعد هر روز بیشتر. انسان مگر دستکار خدا نیست و به شدت فانی؟! این بناهای تاریخی،این همه شعر و داستان مگر دستکار انسان نیست و به شدت مانا؟! آفریده شده از آفریدگار برتر است
خیلی قشنگه.
باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
دور یا نزدیک
سلام دوست عزیز
من آپم ولی مثل آپ های قبلی نیست
خیلی خیلی غمگینم چه کنم نمی دانم زودی بیا
منتظرتم دوستدارت علی[گریه][گریه][گریه][گریه]
I love you. It's not a weight you must carry around.
I love you. It's not a box that holds you in.
I love you. It's not a standard you have to bear.
I love you. It's not a sacrifice I make.
I love you. It's not a pedestal you are frozen upon.
I love you. It's not an expectation of perfection.
I love you. It's not my life's whole purpose (or your's).
I love you. It's not to make you change.
I love you. It's not even to make you love me.
I love you. It's as pure and simple as that