همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه و هیچ وقت... اما حالا نه...

همیشه از اخرش می ترسیدم

همیشه تو فکرم هم نمی گنجید که به اخر راه فکر کنم

هیچ وقت به اخرش نگاه نمی کردم

هیچ وقت نمی گذاشتی طمع غم را بچشم

همیشه می گفتم تا گرمای نفس هات را دارم غم ندارم

همیشه تو لحظه ها می دوییدم و لذت می بردم

هیچ وقت نفهمیدم که چه طور ی میشه یادت بره  اون روز ها که ۱ قدم  مانده تا بهت برسم

هیچ وقت نمی خواستم جایی باشم که با بوی تو زندگی کنم

همیشه سیاهی را فقط در حد یک رنگ می دیدم

همیشه  تولد ثانیه ها را می دیدم مرگشان را درک نمی کردم

هیچ وقت نمی توانستم تو چشمات نگاه کنم

و همیشه و همیشه در حسرت نگاهت می مانم

نظرات 2 + ارسال نظر
یه ناشناس که میشناسی 1386/01/03 ساعت 23:51

این روزا عادت همه
رفتن و دل شکستنه
موفق باشی

سلام بهاره خانوم
خسته نباشی
تو هم خانوم وبلگ قشنگی داری
فکر میکنم اگرتعدادی عکس تو اون بگذاری جذاب تر بشه
بازم بهت سر میزنم
تو هم وقت کردی بیا به دیدنم
به تمام دوستان مشهدی ام سلام برسون
ممنون وخدا نگهدارت باد
راستی عیدت هم مبار باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد