همیشه بهار!

I'm Back...

همیشه بهار!

I'm Back...

آزارم می دهی ...


آزارم می دهی ... به عمد ...
اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هیچ نمی گویم ...
 
نه گله ای
نه شکوه ای
حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است.
 
دیگر چیزی برای دلبستن نمانده است .
انتظار بی مفهوم است .
نه کینه ای . نه بغضی . نه فریادی .
فقط صدای چلک چلک باران
این منم که روی وسعت دل زمین می گریم ...
 
 
باورم نمی شود.
دیگر حتی خوابت را هم نمی بینم. می ترسم. می ترسم عادت کنم به درد نبودنت ...
نظرات 2 + ارسال نظر

سلام
آدمها مجبور نیستن به هر بی دلی دل بدن...

هادی 1385/12/23 ساعت 02:41

چرا نمانده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد